بهترین لحظه
دیشب ساعت ده و نیم خوابیدی منم نیم ساعت بعد اومدم کنارت و بغلت کردم باورم نمی شد چقدر شیرین بود اون دست کوچولوتو گرفتم و احساس کردم همه جای اتاق روشن و نورانی شده واقعا دستات ،وجودت، نفست همه چیزت ،بهشت جاودان منه .به خدا گفتم :" خدایا چی میشد این لحظه تا ابد ثابت می موند و این لذت ابدی می شد" اما عزیزم صبح که از خواب بیدار شدم فهمیدم حاجتم برآورده شده چون الان که توی اداره هستم و دارم برات می نویسم هنوز همون طور غرق لذتم و دستای نازتو توی دستام احساس میکنم و ریتم نفس هات منو به بهشت ابدی می بره
لحظات عاشقانه ما تا ابد ماندی باد
بردیای من ، محمد بردیای من ، نمی تونم بگم چقدر عاشقتم امیدوارم این عشق بزرگ رو بتونی احساس کنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی