مامانی
سلام مورچه من خیلی دلم برات تنگ شده الان توی اداره هستم و به تو فکر می کنم می دونم که تو هم دلت برای من تنگ شده عاشقتم پسر گلم بابا همیشه برای ناهار خوردن میاد خونه مامانی و تو رو می بینه چند روز پیش هم وقتی میاد قبل از ناهار تو رو بغل می کنه و می بره بالا خونه خودمون تا یه چیزی برداره تو رو می ذاره وسط حال و خودش می ره تو اتاق به من گفت تو نشستی و داد می زدی: " مامانی مامانی" چیه عزیزم چیه عشق مامان ای کاش پیشت بودم و بغلت می کردم و بوت می کردم خیلی دوستت دارم باورم نمی شد تو هیچ وقت منو کامل صدا نزدی همیشه گفتی ماما البته دیشب گفتی: مامان ...
تولدت مبارک
تولدت مبارک عشق من خیلی دوستت دارم ان شاءاله 120 سال سالم و سربلند زندگی کنی
نویسنده :
مامان
8:31
موهاتو کوتاه کردی
سلام مو قشنگ دیروز واسه اولین بار بابا بردت سلمونی دیروز بهش گفتم :" با بردیا برو واسش پوشک بخر" هی وایستادم نیومدین هی منتظر شدم خبری نشد زنگ زدم :" کجایی؟" بابا:" سلمونی! منم گفتم وایستین که اومدم...... زودی رفتم دوربینو برداشتم و دوون دوون اومدم پیشت الهی قربونت برم اونقدر اشک ریختی و گریه کردی و جیغ زدی که نگو نمی ترسیدی ولی اونجا رو دوست نداشتی البته بعدش خیلییییییییییییییییییییییییی جوجوتر شدی عشق من ...
یازده ماهه شدی
سلااام جوجوی من مورچه گِلی من بالاخره 11ماهه شدی مبارک باشه کلی منتظر این روز بودم تا هر چی دلم می خواد بهت بدم بخوری اما یه چیزایی هم از ماه آینده شروع میشه مثل سفیده تخم مرغ البته با اجازه شما بنده از ده ماهگیت هر چی دوست داشتم بهت دادم که بخوری مثلااز غذای سفره چند قاشق بهت می دادم و ... ضمنا آقا جوجوی من ، دیروز خودت قاشقتو خیلی قشنگ بردی توی دهنت و پوره رو خورددی از تعجب داشتم شاخ در میاوردم ماشااله به پسر خوبم به هر حال یازده ماهگیت مبارک امیدوارم توی این ماه راه بیفتی و خودت راه بری و منو ذوق زده کنی دوستت دارم
بغل خوشمزه
عشق من دیشب خیلی به من حال دادی مرررررررررررررررررسی می خواستم بخوابونمت واسه همین با هم روی تخت دراز کشیده بودیم ولی تو هی دست می نداختی دور گردنم و تا می خواستم بلند بشم منو محکم می گرفتی و دوباره بغلم می کردی و منم نازت می کردم:" عشق من کیه؟ عزیز من کیه؟.."آخه تو جدیدا هر وقت می پرسیم جواب می دی:" من من" البته بیشتر به بابا جواب می دی خلاصه داشتم عشق می کردم خیلی بغلت خوشمزه اس مامانی واقعا دارم می گم آدم دلش می خواد تا ابد توی بغل مهربونت بمونه و اون لحظه ابدی بشه خیلی عاشقتم جوجو تا اینکه یک دفعه بابا اومد توی اتاق و ما رو دید و کلی حسودیش شد واسه همین خودشو پرت کرد روی تخت و دستتو انداخت دور گردنش اما تو هی با مشت می زدی...
روز مادر
مرررررررررررررررررررررررررررسی عشق من مثل اینکه تو هم فهمیدی روز مادره دیروز 20 تا بوسم کردی کلی کیف کردم بهترین کادوی دنیا بود دیشب دوباره هی پشت هم می گفتی آب دوبار بهت آب دادم دیدم نه !!!! بازیه! عد اداتو در میاوردم و می گفتم: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآبو" تو هم کلی می خندیدی جالب اینجاست که بعد که دیدی من مسخره بازی می کنم خیلی درست و جدی بعد از من می گفتی :آآآآآآب" و داشتی به من یاد می دادی!!! واااااااااااااااااااااااااااااای داشتم شاخ در میاوردم یعنی می فهمیدی من اشتباه می گفتم ...