ذوق زدگی بابا
بردیا جون دیروز یعنی ۱۷ اسفند ۸۹ صبح خیلی خوبی بود
وقتی از خواب بیدار شدم پوریا رو محکم بغل کردم که یکدفعه توی شیطون تکون خوردی ! منم خودم رو جابجا کردم و می خواستم بلند بشم که یکدفعه پوریا گفت:" تکون خورد؟؟؟؟"
من:" چطور مگه؟"
پوریا دستش رو گذاشت روی شکمم و گفت:" اینجا لگد زد؟"
من:" آره"
منو پوریا :" "
واااااااااااااااااااای که برای بابا پوریا چه لحظه ای بود کلی ذوق زده شده بود که پسرش لگد زده و اون حسش کرده آفرین پسرم همینجوری ما رو خوشحال کن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی