سال 1394
سلام پسر خوبم امروز 31 تیر هست و دو هفته ای میشه که شما 4 ساله شدی از مهر ماه 1393 توی مهدکودک امید فردا ثبت نامت کردم خیلی مقاومت کردی 7 ماه طول کشید که به اونجا عادت کنی چقدر اشک ریختم چقدر اشک ریختی چقدر شکستم و تو چقدر .... عشق من اون روزها گذشت اما من مطمئن بودم راه درستیه و بود می دونی اون موقع ها خیلی منزوی و غمگین بودی بالاخره با مادر بزرگ و پدربزرگ ... اونم با مامانی بیچاره که مریضه و تو همش توی حال و هوای غم انگیز اونجا بودی اما بعد از رفتن به مهد ، هر چند اولش سخت بود ولی حالا یه پسر شیطون و شاد شدی که هر از گاهی هم منو دست می ندازه شنبه عید فطر بود و من و تو و بابا با کسرا و مامان منیر و ددی رفتیم در...